صورتها
قرآن:
خداوند متعال در آیه 64 سوره غافر میفرماید: «خداوند شما را صورتگری کرد و صورتهای شما را نیکو نمود.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علیه السّلام در مذمّت کسی که بهصورت، خود را عالم نامیده، درصورتیکه عالِم نبوده، فرمود: «صورت او صورت آدمی است و دلش همانند دل حیوان (بدون درک) است.»
توضیح مختصر:
صورتها به خاطر مسائلی دارای تغییر و تحولاند. صورت عاشق با مردهدل فرق میکند، شمایل ظاهربین و غمآلود با باطن بین و شاد تفاوت دارد. یکی گرفتار عشق صورت است و دیگری دنبال نقوش بیجان.
آنکه شیطانصفت است، نقش شیطانی دارد، آنکه حج صوری انجام میدهد وقتی از اعمال حج فارغ شد آنچه را دیده از یاد میبرد. ازآنجاییکه صورت راهزن است، نوع افراد گرفتار همین الفاظ و کردار صوری هستند و در دام آنان میافتند و به خطوخال و لب و گونه و ابرو و چانه دچار میشوند و از عاقبت این مجاز هیچ خبر ندارند و نمیدانند آخرش به کجا میرسد.
خداوند درباره انسان که اشرف مخلوقات است خوب صورتگری کرده، البته از ارحام این نقوش را داده و کامل کرده (سوره آلعمران، آیه 6) لذا یکی از اسماء الهی مصوِّر است. (سوره حشر، آیه 24) بعد از خلقت انسان فرمود: «آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.» (سوره مؤمنون، آیه 14)
خداوند کار خودش را تحسین کرده است. آنچه خدا بدهد خوب است اما آدمها از این عطایا در راه نیکو مصرف نمیکنند. سیرت ضد صورت است و ظاهر به تقلید میپردازد و از تحقیق بازمیماند.
صورت افعال اوّل در قوه خیال میآید، پس در وقت عمل دچار انحراف از حق میشود. همه جوارح و حواس ما نقش ظاهری دارند اما هر کدام معلوم نیست در عمل، چگونه ظاهر میشوند و در نامه عملی به چه شکل ثبت میگردند یا خوشبو یا بد بو، رحمانی یا شیطانی.
1- تصویرهای بیجان
آنکس که عاشق تصویر و وهم خویش است، کی میتواند عاشق خداوند باشد؟ اشخاص مردهدل، اگر فرضاً بر روی برگ کاغذ تصویر شاداب و غمگین رسم شدهای را ببینند، از غم و شادی عکس نمیتوانند خبر داشته باشند. درحالیکه صورت خندان نقش، میتواند برای او باشد تا از معنا به آن پی ببرد.
صورت خندان نقش ازبهر توست **** تا از آن صورت شود معنا درست
پس از غم و شادی صورت میتوان به شادی و غم معنوی پی برد. قدیم در سر بیّنه حمام که لباسها را از تن بیرون میکردند، نقوش بسیاری از پادشاهان، پهلوانان، حیوانات و زنان دف زن را میکشیدند.
بعضی آدمها هم اگر به دیدۀ دقت بنگرید درواقع همانند آن نقوش، تصویرهای بیجانی هستند که روح ندارند.
نقشهایی کاندرین گرمابههاست **** از برون جامه کن، چون جامههاست (مثنوی، ج 1، ابیات 2772-2759)
2- تفرّج صورت
شمس تبریزی دریکی از سفرهای خود به مردی از اهل دانش برخورد کرد و او به تفرّج صورت مشغول بود. فرمود: «هی! در چیستی؟» گفت: «صور خوبان چون آیینه است. حق را در آن آیینه مشاهده میکنم.» فرمود: «ای ابله! حق را در آیینه آب و گل میبینی؟ چرا در آیینۀ جانودل نبینی و خود را نطلبی؟» (خط سوم، ص 91)
3- صورتپرستی
شیخ شهاب سهروردی گوید: بدان که تو بهزودی به مکافات کارها و اندیشههایت خواهی رسید. بهزودی صورت روحانی آنها ظاهر خواهد شد. اگر آن حرکت عقلی بوده بهصورت فرشتهای پدید میآید که در دنیا به همنشینی با او لذّت میبردی و در آخرت تو را به نور هدایت رهبری میکند. اگر حرکت شهوانی یا غضبانی بوده، از آن صورت شیطانی پدید آید که در زندگی به تو آزار میرساند و در آخرت حجابی میشود و مانع ملاقات تو با نور پروردگار میگردد. (کشکول شیخ بهایی، ص 114)
4- صورتپرستی
بعضی سلاسل، جمالپرستی و دیدن صورتهای نیکو را جزء مظاهر حق میدانند و بر این روش، اوحدالدین کرمانی شاعر (م.635) بود. وقتی شمس تبریزی به بغداد رسید، اوحدالدین را دید. پرسید که: در چیستی؟ گفت: ماه را در آب طشت میبینم. فرمود: اگر بر گردن دُمل نداری چرا بر آسمانش نمیبینی؟ (تحقیق در زندگی مولانا، ص 53)
5- توجه به معنا نه صورت
ای غافل از معنا و مایل بهصورت! به خاطر جانور کوچکی همانند کَیک، گلیمی را به آتش مکش و به خاطر آزار مگسی، بهرۀ روز از دست مده. اگر در صورتها در جا بزنی، راه به معنا نبری. بدان که بتپرستی. پس صورت را رها کن و به معنا رویآور.
بتپرستی چون بمانی در صوَر **** صورتش بگذار و در معنی نگر
اگر تو مرد حجی و به زیارتخانه خدا میروی، یکی حاجی عاشق طلب کن و دیگر با سیاهوسفید و تُرک و عرب بودن آن کاری نداشته باش. فقط به همّت او نظر داشته باش نه اینکه صورت او نگاه کنی.
منگر اندر نقش و اندر رنگ او **** بنگر اندر عزم و در آهنگ او
اگر همراه تو، سیاه باشد، او را سفید بدان چراکه در معنا، همرنگ توست. بهعبارتدیگر، اعتقاد به نژادپرستی و فرقهگرایی که کاری شیطانی است و بر اساس تعصّبات منشعب میشود، نداشته باش. چون صورت راهزن است، مانع از توجه و التفات به گوهر و باطن میشود. (شرح مثنوی زمانی، ج 1، ص 846)
روایت از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است که فرمود: «خَلَقَ الله آدمَ علی صُورَتِه: خدا حضرت آدم را بر صورتش خلق نمود.»
سه توجیه درباره این حدیث نمودهاند:
1. شخصی به امام رضا علیه السّلام عرض کرد: «این حدیث پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم درست است؟» فرمود: ولله که اوّل حدیث را حذف کردند و تمام حدیث این است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر دو نفر گذشتند که همدیگر را نفرین و سبّ میکردند. پس یکی به دیگری گفت: «خدا صورت تو را و صورت کسی را که به تو شبیه است، قبیح کند.» پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ای بندۀ خدا! این حرف را به برادر دینی خود مزن، زیرا که خداوند آدم ابوالبشر را بر صورت خود خلق کرده است؛ پس سبّ نمودی آدم را.» (عیون اخبار الرضا –خزائن کشمیری، ص 31)
2. ضمیر در «صورته» راجع به الله باشد و اضافه تشریفیه است مثل نسبت دادن خداوند روح را به خودش «نفختُ فیه من روحی: آدم را از روح خود دمیدم.
3. ضمیر راجع به آدم باشد که خداوند ابتدا به همین صورت، آدم علیه السّلام را خلق کرد. (وسیله النجاه، ص 244)