صفات خدا
قرآن:
خداوند متعال در آیه 23 سوره حشر میفرماید: «او خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی ستم نمیکند، امنیّت بخش است و مراقب همهچیز، قدرتمندی است شکستناپذیر که با اراده نافذ خود، هر امری را اصلاح میکند و شایسته عظمت است.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «ستایش برای خدایی است که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کاملی (از او که بینهایت است) نمیتوان کرد.» (نهجالبلاغه، خطبه اول)
توضیح مختصر:
خداوند آنچه از هویت خویش در غیب داشت هرزمانی بهتناسب صفات خود جلوه گری کرد و از ظهور علیمی به شهود عینی متعیّن گردانید و آینه تمام نمای صفات خلیفه و نائب خاص اوست که انسان کامل است و جلوهگاههای صفات ربوبی هستند.
در سلسلهمراتب طولی هر کس به اندازه خود ادراک صفات الهی را کرد، خداوند اسماء و صفات خود را از مقام اطلاق تنزل داد و در پوشش امکانی و تعیّنات آورد. صفات یا جمالی است که در مظاهر لطف و مهر جلوه میکند و یا جلالی است که در مظاهر قهر و جباریّت جلوهگر میشود.
ذات خداوند با جمیع صفات حقیقی متّحد است و صفات از آن ذات پدیدار میشود و خداوند بندگان را بهسوی صفاتش هدایت میکند که به چه صفاتی متّصف است، چه آنکه استعمال و فهم بعضی مطالب به خداوند راه ندارد مانند آنکه خداوند عاقل است، زیرک است و … وقتی میگوییم الله، آن دارنده تمام صفات کمال است.
در توحید افعالی ظهور صفات است که در هر جا از زمان و مکان، انسان و ملک و جن و … جلوهگر است چون کسی نمیتواند به او احاطه پیدا کند (و لا یحیطون به علما؛ سوره طه، آیه 110) کُنه صفات قابل ادراک نیست، او بینهایت و نامتناهی است، چطور قطره دریا را ادراک کند که او به حدی محدود نیست تا به کُنه ادراک شود.
1- رؤیت و تکلّم
جمعی از یهود به خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمدند و عرض کردند: «چرا تو با خداوند سخن نمیگویی؟ و به او نگاه نمیکنی؟ اگر پیامبری، همانگونه که موسی علیه السّلام با او سخن میگفت و به او نگاه میکرد، تو نیز چنین کن و تا این کار را نکنی ما به تو ایمان نمیآوریم!»
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «موسی علیه السّلام هرگز خدا را ندیده بود.» پس آیه 50 سوره شوری نازل شد. ایشان چگونه ارتباط خدا با پیامبران را شرح دادند، «شایستهٔ هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید؛ مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسول میفرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند، چراکه او بلند مقام و حکیم است.» (تفسیر نمونه، ج 20، ص 485)
2- او شنوا است
سه نفر از کفّار قریش و طایفه بنی ثقیف که جمجمههایی کوچک و شکمی بزرگ داشتند، در کنار خانه کعبه اجتماع کرده بودند؛ یکی از آنها به دیگران گفت: «آیا شما فکر میکنید خداوند سخنان ما را میشنود؟»
دیگری گفت: «آهسته، اگر بلند سخن بگوییم میشنود و اگر آهسته تکلّم کنیم هم نمیشنود.»
سومی گفت: «من فکر میکنم اگر صدای بلند را بشنود، حتماً صدای آهسته را هم میشنود.» (تفسیر نمونه، ص 252)
3- عالم مطلق
مردی به نام مارث از طایفه بنی مازن، خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: «ای محمد! قیامت چه زمان بر پا میشود؟ چه وقت فراوانی نعمت میشود تا شهرهای ما از خشکسالی نجات یابد؟ همسرم که باردار است چه هنگام فرزندم را به دنیا میآورد؟ من میدانم کجا دنیا آمدهام، بگو کجا میمیرم؟»
خداوند آیه 34 سوره لقمان را نازل کرد که به اینان بگو: «آگاهی از زمان قیام قیامت، مخصوص خداست. او که باران را نازل میکند و آنچه در رحمهای (مادران) است میداند. هیچکس نمیداند فردا چه به دست میآورد و هیچکس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد، خداوند عالم و آگاه است.» (تفسیر نمونه، ج 7، ص 94)
4- رحمت مقدّم بر غضب
مردی خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و اسلام آورد. سپس روزی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سؤال کرد: «اگر گناهی بزرگ کرده باشم، خدا توبهام را میپذیرد؟» پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «خداوند توّاب و رحیم است. هرقدر گناهت بزرگ باشد، عفو خدا از آن بزرگتر است.»
عرض کرد: «در جاهلیت به سفر رفتم و همسرم باردار بود. بعد از چهار سال بازگشتم، دختری در خانهام دیدم، پرسیدم: «این کیست؟» گفت: «دختر همسایه است.» امّا دیدم او به خانهاش نمیرود. با اصرار همسرم معلوم شد که او دختر خودم است. آن شب با ناراحتی خوابیدم. صبح دختر را از خواب بیدار کردم و او را همراه خود بردم. سپس در کنار نخلستان گودالی کَندم و او به من کمک میکرد، او را وسط گودال افکندم.
در این لحظه، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم چشمانش پر از اشک شد و او ادامه داد: «با یکدست او را فشار میدادم و با دست دیگر خاک را بر سرش میریختم و او فریاد میزد: پدر جان چه میکنی؟ مقداری خاک روی موی صورتم ریخت. او با دست خاک را از صورتم پاک نمود؛ ولی من قساوت مندانه او را در خاک زندهبهگور کردم.»
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که ناراحت شده بود و اشک از چشم خود پاک میکرد، فرمود: «اگرنه این بود که رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته، لازم بود هر چه زودتر از تو انتقام بگیرد.» (تفسیر نمونه، ج 11، ص 272)
5- عالِم آشکار و نهان
جمعی از کفّار و منافقان، پشت سر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سخنان ناروایی میگفتند و جبرئیل حرفها آنان را به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خبر میداد.
بعضی از آنها به یکدیگر میگفتند: «برای اینکه خدای محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم نشنود، سخنان خود را بهطور پنهانی بگویید!» پس خداوند آیه 13 سوره مُلک را نازل کرد: «چه آشکار و چه پنهان بگویید، او به آنچه در سینههاست، آگاه میباشد.» (تفسیر نمونه، ج 24، ص 333 –داستانهای تفسیر نمونه، ص 24-17)