رشوه
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 62 سورهی مائده میفرماید: «بسیاری از آنان را میبینی که در گناه و تعدّی و خوردن مال حرام (همانند رشوه) شتاب میکنند، چه زشتکاری است که انجام میدهند.»
حدیث:
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «خداوند رشوه دهنده، رشوه گیرنده و دلال مابین این دو نفر را لعنت کرده است.»
توضیح مختصر:
رشوه آن است که کسی چیزی به مرتشی (رشوه گیرنده) میدهد تا به نفع او کارش را تمام کند. اگرچه در این موضوع طرف مقابلی هم باشد و حقی پایمال گردد.
مثلاً اگر قاضی رشوه میگیرد، باید وجدان و عقل سلیم و احکام شریعت را پایمال کند تا به نفع راشی کاری انجام دهد.
در سورهی مائده آیهی 62 «سُحت» را رشوه گفتهاند، مانند پولی که به قاضی میدهند تا زناکار سنگسار نشود. شخصی از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال کرد از سُحت، فرمود: رشوه؛ اما در حکم کفر است. در قیامت رشوهای وجود ندارد تا با دادن آن جرم خود را خرید. علمای یهود برای حکم کردن به نفع شخص، با رشوه گرفتن، آیات خدا را تحریف میکردند و موقعیت ظاهری خود را حفظ مینمودند.
میان یکی از منافقان و مردی از یهود اختلافی بود. یهودی گفت: من با داوری محمد موافقم، زیرا میدانست که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم رشوه نمیگیرد. ولی مرد منافق گفت: میان من و تو باید کعب بن اشرف داوری کند، چون میدانست کعب با رشوه گرفتن به نفع وی حکم میکند. خداوند هم کعب را به خاطر افراط در دشمنی ورزیدن با پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم و سرکشی در برابر حدود الهی، طاغوت نامید یا او را به شیطان تشبیه کرد یا داوری او را بهجای داوری پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم، شیطان دانسته است.
(سورهی نساء، آیهی 60 -تفسیر جوامع الجوامع، ج 1، ص 616)
1- اشعث بن قیس
اشعث بن قیس مردی منافق و دو رو و با امیرالمؤمنین دشمن بود. او از طرف خلیفهی سوم، حاکم آذربایجان بود. بعد از کشته شدن عثمان، امیرالمؤمنین علیهالسلام برای او نامه نوشت و در آن متذکر شد: این شغل تو امانتی در دست توست و اموال زیردست تو، مال خداست و …؛ او شبهنگام به نزدیکانش گفت: «نامهی علی علیهالسلام مرا متوحش ساخته است، میترسم که اموال آذربایجان را از من بگیرد، بهتر است که به معاویه ملحق گردم…»
(پیغمبر و یاران، ج 1، ص 220 –بحارالانوار، ج 8، ص 433)
او در کوفه شبهنگام خدمت امام رسید. امام میفرماید: شگفتتر از سرگذشت عقیل آن است که شخصی (اشعث بن قیس) شب نزد ما آمد با ارمغانی در ظرف سربسته و حلوایی که آن را دشمن داشته و به آن بدبین بودم، بهطوریکه گویا با آب دهان مار خمیر شده بود. به او گفتم: آیا این هدیه است یا زکات است یا صدقه؟ که زکات و صدقه بر ما اهلبیت حرام است؟!
گفت: صدقه و زکات نیست، بلکه هدیه (رشوه) است، پس گفتم:
«مادرت به عزایت بنشیند آیا از راه دین خدا آمدهای تا مرا بفریبی؟ آیا نمیفهمی (که از این راه قصد فریب مرا داری؟) یا دیوانهای یا بیهوده سخن میگویی؟
سوگند به خدا اگر هفتاقلیم را با هر چه زیر آسمانهای آنهاست به من دهند، برای اینکه پوست جوی را از دهان مورچهای بربایم، نافرمانی نمایم؛ انجام نمیدهم و دنیای شما نزد من پستتر از برگی است که در دهان ملخی باشد که آن را میجود.»
(نهجالبلاغه فیض الاسلام، ص 514، خ 215)
2- رشوه یا هدیه
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم شخصی را برای گرفتن زکات از قبیلهی ازد فرستاد. چون بازگشت، برخی ازآنچه که آورده بود نگاه داشت و گفت: این از شما (بهعنوان رشوه) و این هم هدیه است که به من دادهاند.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «اگر راست میگویی، چرا در خانه پدر و مادرت ننشستی تا برایت هدیه بیاورند؟!»
سپس فرمود: چرا هرگاه یکی از شما را به عملی میگمارم، میگوید این از شما (قصد رشوه برای ابقای خود میکند) و این هدیهی من است.
چرا در خانه مادر ننشست تا برایش هدیه فرستند؟ قسم به آنکه جانم در دست اوست، هیچچیزی بهناحق نمیگیرد، مگر آنکه در قیامت آن را به دوش دارد! مبادا کسی از شما در روز قیامت شتری که بانگ برمیدارد یا گاوی فریاد میکند یا گوسفندی که بع بع سر میدهد (بهعنوان ناحق و رشوه و … گرفته و در آنجا بارش کنند) بیاورد. آنگاه دست خود را چندان بلند کرد که سفیدی زیر بغلش نمایان شد و فرمود: «آیا ابلاغ کردم؟ خدایا گواه باش.»
(علم اخلاق اسلامی، ج 2، ص 229 –جامع السعادات، ج 2، ص 133)
3- رشوه دادن یزید
هنگامیکه یزید به حکومت رسید، از همه که بیعت میگرفتند، پسر عمر حاضر نمیشد که با او بیعت کند. او برای مخالفت خود دلایلی میآورد و میگفت: خلافت، مثل نظام هراکلیوسی (امپراطوری روم شرقی) یا نظام قیصری نیست که حکومت از پدر به پسر برسد، بلکه حکومت جنبهی اسلامی باید داشته باشد.
یزید یکصد هزار دینار به او رشوه داد تا بیعت او را قبول کند. پسر عمر قبول کرد و حرفهای گذشته خود را فراموش نمود.
سپس در وصف یزید احادیث و روایاتی را جعل کرد و گفت: اگر خوب بود (روایات جعلی) مورد رضایت است؛ اگر مایه گرفتاری بود، مدارا میکنیم و برای رفع رسوایی تغییر عقیدهاش، این بهانه را تراشید که تابهحال به خاطر وجود معاویه از بیعت امتناع میکرد؛ حالآنکه مانع برطرف شده (و به سبب رشوه) اقدام به بیعت میکند.
(تجلی امیرالمؤمنین علیهالسلام، ص 226 –الغدیر، ج 19، ص 64)
4- ابوهریره
معاویه به عدهای از صحابهی رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم بهعنوان هدیه پول میداد؛ اما درواقع رشوه میداد تا به نفع او احادیثی جعل کنند و در مذمت اهلبیت مطالبی را بگویند.
تا جایی که در یک حدیث جعلی، جایزهی بزرگی به ابوهریره داد و فرمانداری مدینه را به او بخشید.
نوشتهاند معاویه کوسج (صورت کم مو) بوده و نوعاً بنیامیه، خوشقیافه همانند بنیهاشم نبودند؛ ابوهریره که پولهای معاویه شکم او را پر کرده بود، گاهی مطالبی میگفت که اصلاً تناسب هم نداشت.
ازجمله ابوهریره روزی به عایشه دختر طلحه که به زیبایی و جمال مشهور بود، نظر انداخت و گفت:
سبحانالله! خانوادهات چه نیکو تو را پروردهاند. به خدا سوگند هرگز صورتی زیباتر از روی تو ندیدم، مگر صورت معاویه، موقعی که بر منبر رسول خدا مینشیند.
(پیغمبر و یاران، ج 1، ص 165 –ابوهریره، ص 191)
5- رشوه واقفیها
چون حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به شهادت رسید، مقداری از اموال او نزد عدهای امانت بود.
چون مقدار پول بسیار بود، طمع در اخذ پولها، سبب شد تا عدهای وفات امام را انکار کنند تا از این طریق به مطامع خود برسند و اینها را واقفی گویند. نزد زیاد قندی هفتاد هزار اشرفی و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار اشرفی بود.
یونس بن عبدالرحمن مردم را به امامت امام رضا علیهالسلام دعوت میکرد و از گروه واقفی برائت میجست.
ایشان هرکدام برای یونس رشوهای به مقدار ده هزار اشرفی، وعده دادند تا مردم را به امام رضا علیهالسلام دعوت نکند و گفتند: «اگر مقصود تو پول است، ما تو را بینیاز میکنیم بهشرط آنکه وفات امام کاظم را انکار کنی.»
یونس در مقابل آن دو ایستاد و آن دو با او دشمن شدند. لذا در روایتی از امام رضا علیهالسلام نقل شده است که حضرت سه دفعه بهشت را برای یونس، ضامن شدند که رشوه را قبول نکرد و در مقابل واقفیها ایستاد.
(منتهی الامال، ج 2، ص 253)