فقر و فخر

قرآن:

خداوند متعال در آیه‌ی 15 سوره‌ی فاطر می‌فرماید: «ای مردم همه‌ی شما نیازمندید».

حدیث:

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «نداری که توأم با قرض شود، مرگ سرخ است». (غررالحکم، ج 2، ص 286)

توضیح مختصر:

فقر دارای معانی بسیار است مانند نیاز ضروری هر یک از انسان‌ها به یکدیگر. دیگر معنی فقر، درویشی و تهیدستی و سوّم، فقر نفس است که حرص دارد و سیر نمی‌شود. در حکایات آمده است که فقر، انسان را به کفر می‌کشاند. چهارم، نیازمندی به خداوند است که انسان از خداوند بخواهد او با بی‌نیازی خودش بی‌نیاز کند. در معنای فقیر گفته‌اند کسی است که ستون فقراتش شکسته است.
امّا فقر در مورد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فخر است و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر انبیاء افتخار می‌کرده به درویشی خویش. فقر همچون خال سیاهی است بر رخسار محبوب که او را زیبا می‌کند. فقری که پیامبر از آن به خدا پناه می‌برده نیازمند شدن به مردم و روزی کمتر از کفاف است و آن فقری که به آن می‌بالید نیاز به خداوند بود که موجب مباهات پیامبر بر سایر پیامبران است.
لذا فقر پیامبر کامل‌تر و تمام‌تر از فقر دیگر انبیاء بوده است. (میزان الحکمه، ج 9، ص 179-171) هر چیزی که خدا بر بنده بخواهد از فقر یا توانگری، مصلحتِ بنده است امّا نیازمندی مطلق به حق‌تعالی، بهترین درجه است چراکه دارنده‌ی آن دارای یقین است و شِکوِه ندارد، مظهر غنای او می‌شود و نیازمندان را دوست دارد و به آنان ترحّم می‌کند. وصف فخر از سپاسگزاری است که نصیب او شده است.

1- ترجیح درویشی بر گنج‌های دنیا

چون مشرکان، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را طعن به درویشی زدند و گفتند: «چه پیامبری است که غذا می‌خورد و در بازار راه می‌رود و…» پیامبر از حرف‌های اینان دل‌تنگ شد. جبرئیل آمد و گفت: «خدایت سلام می‌رساند و می‌فرماید: ما هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر طعام می‌خورد و در بازار برای طلب معاش می‌رفت…»
جبرئیل علیه‌السلام گفت: «دری از درهای آسمان بگشادند که هرگز پیش از آن نگشاده بودند…» و گفت: «یا رسول‌الله! بر تو بشارت باد این در را برای تو گشادند و آن فرشته که می‌آید، رضوان است.» رضوان بهشت آمد و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را سلام کرد و گفت: «خدایت سلام می‌کند و این کلیدهای گنج‌های دنیاست اگر خواهی آن را بردار و هیچ از ثواب تو کم نشود». پس به اشاره جبرئیل علیه‌السلام، زمین تواضع کرد و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «مرا حاجت به این نیست، من درویشی را دوست دارم و آن‌که بندۀ صابر و شاکر باشم». (تفسیر ابوالفتوح، ج 4، ص 47؛ شرح مثنوی دفتر اول، بیت 1114)

2- دفتر فقرا

شخصی ده هزار درهم به نزد ابراهیم ادهم آورد. او قبول نکرد و گفت: «من سلطنت را دادم و فقر را خریدم تا نام مرا در دفتر فقرای خداوند نوشته‌اند. تو می‌خواهی که نام مرا به ده هزار درهم از میان دفتر خدا بیرون کنی؟» (بحرالمعارف، ج 1، ص 733)

3- مایۀ مباهات

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فقر مایه‌ی مباهات است و من بدان می‌بالم: «الفَقر فَخری وَ به اَفتَخِرُ». فقر در بدایت، ترک دنیا و در نهایت، فناست. فقیر آن است که از سر همه‌چیز گذشته باشد. همه موجودات، فقر ذاتی و نیاز به ذات غنی و باری‌تعالی دارند.
«اَنتُمُ الفُقَراءُ اِلی الله وَ الله هُو الغَنی» (سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 15)
فقر صفاتی آن است که موجودات بعد از ظهور، باید راه کمال پیمایند و مظهر صفات او شوند. در اصطلاح فقر را از مقامات، نه از احوال می‌شمارند، پس تا سالک از خودش بیرون نیامده و تسلیم نشده و مدّعی موجودیت خود است به مقام نرسیده است. به تعبیر دیگر، فقر به ‌ظاهر، نداشتن املاک و حقیقتش، خروج از موجودیت برای خود است.
نشانه فقر صدّیقان و فقر صادق، گله نگذاردن و نهان داشتن آثار سختی و بلاست. هیچ‌کس در این راه نرفت که شکایت کرد و به‌جایی نرسید. هر کس راه فقر رفت و کوشید، از صد هزار نفر یکی را مقصد (مقام فقر) حاصل شد. از علامت فقر، این است که فقیر هیچ ندارد و چیزی به دست وی در این جهان و آن جهان نیست. فقر اولیاء با فقر عامه فرق می‌کند؛ چراکه برای اولیاء کمال روحانی و برای عامه نقص است. از فقر حقیقی، درنهایت به غنای حقیقی می‌رسند. (شرح زمانی، ج 1، ص 705)

4- سه نوع فقر

نجم الدّین کبری گفت: فقر بر سه گونه است:
1. نیاز به خدا بی دیگران
2. نیاز به خدا با دیگری
3. نیاز به دیگران بی‌خدا
درباره‌ی اوّل، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فقر مایه مباهات من است.» (الفقر فخری)
درباره‌ی دوّم، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «نزدیک است که فقر به کفر انجامد.» (کاد الفقر ان یکون کفراً)
درباره‌ی سوّم، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فقر، روسیاهی دنیا و آخرت است.» (الفقر سواد الدارین)
شیخ بهایی رحمه‌الله علیه می‌فرماید: «روسیاهی در دوجهان همان معنای ظاهر است که در میان مردم مشهور است اما روسیاهی در دوعالم نزد عرفا، فنای کلی در وجود خداوندی است، چنان‌که از وجود ظاهری و باطنی شخص چیزی نماند و در اصطلاح آنان، این فقر حقیقی است.» (همان، ص 554)

5- فقر ذاتی ممکن‌الوجود

خداوند در سوره‌ی فاطر آیه‌ی 15 می‌فرماید:
«ای مردم! همه‌ی شما فقیر و محتاج به‌سوی خدا هستید و تنها خدا است که بی‌نیاز و ستوده و درخور ستایش است».
خداوند واجب الوجود است. در ذات و صفات و افعال غنی بالذات است و توانگری و خزانه او را کسی نتواند احصاء کرد. همه‌چیز غیر او، ممکن‌الوجودند و فقر آنان ذاتی می‌باشد.
لذا در سوره‌ی آل‌عمران آیه‌ی 97 می‌فرماید:
«خداوند بی‌نیاز از همه‌ی عالمیان است»
غنی است و دائماً با بخشش و سفره‌داری، به همه جهانیان و موجودات جود می‌کند.
در سوره‌ی نمل آیه 40 می‌فرماید: «خداوند بی‌نیاز و کریم است».
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید:
«الفقر فخری: فخر من در فقر است»
این چه سرّ است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به پیشوایی و سروری تفاخر نمی‌کند و به فقر، فخر می‌کند؟ زیرا که راه بر، عشق و محبّت است و این راه به نیستی (فقر) توان رفت. (همان، ص 155)

6- عذرخواهی

چیزی به خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آوردند و حضرت آن را به جماعتی از فقرا و مساکین اهل صفه داد. چون به‌اندازه‌ای نبود که به همه اهل صفه برسد، به‌ پیش ایشان رفت و فرمود: «معذرت می‌خواهم در پیش خدا و شما ای اهل صفه، از آن چیزی که برای ما داده بودند می‌خواستم قسمت کنم میان شما، چندان نبود که به همه برسد، بعضی از شما را مخصوص ساختم که از جزع و بی‌تابی ایشان خوف داشتم.» (تشویق السالکین، ص 9، به نقل از الکافی)