ذوالقرنین
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 83 سورهی کهف میفرماید: «ای پیامبر سؤال از ذوالقرنین میکنند پاسخ ده که من بهزودی حکایت او را به شما تذکر خواهم داد.»
حدیث:
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «هان ذوالقرنین، پیامبر و رسول نبود بندهای بود که خدا را دوست داشت و خدا هم او را دوست میداشت.»
(تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 295)
توضیح مختصر:
ذوالقرنین از پادشاهان مؤمن روی زمین بود که پیامبر نبود ولیکن بندهای بود که خداوند را دوست میداشت و مردم را به راه راست نصیحت میکرد. خداوند او را در روی زمین توانا کرد و قدرت داد و آنچه از اسباب که لازمهی پادشاهی و مدیریت و خداپرستی بود از علم و عقل و دین و نیروی جسمانی و کثرت مال و لشکر و مانند اینها را به او داد.
اما درباره ذوالقرنین همانطوری که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ج 13 ذیل آیهی 83 سورهی کهف آورده، بسیار در اخبار و تواریخ به اختلاف نقل شده که راویانِ ضعیف و یهودیانی که بعداً مسلمان شدند، آنها را نقل کردهاند.
1. ذوالقرنین از جنس بشر بوده یا مَلَکی از ملائکه بوده است؟
2. چه سِمَتی داشته؟
3. نامش چیست؟
4. چرا او را ذوالقرنین گفتهاند؟
5. سفر او به مغرب و مشرق چگونه و کجا بوده است؟
6. آیا ابر در تسخیر او بود؟
7. او به کوه قاف رسید؟
8. به آب حیات دست یافت؟
9. سدّ ذوالقرنین در کجاست؟
10. طول و عرض آن چقدر است؟
11. در چه زمان از تاریخ بوده است؟
12. چقدر سلطنت کرد؟ و دیگر مسائلی که پیرامون او به اختلاف نقل شده است.
خلاصهی مطلب آنکه از امیرالمؤمنین سؤال شد دربارهی ذوالقرنین که آیا پیغمبر بوده یا نه؟ فرمود: از پیامبر شنیدم که میفرمود: «او بندهای معتقد به وحدانیّت خدا و مخلص در عبادتش بود، خدا هم خیرخواه او بود.»
(الدّرالمنثور، ج 4، ص 240)
1- ذوالقرنین کیست؟
نام او عیاش (عبدالله) بود اول کسی بود که بعد از نوح پادشاه شد و ما بین مشرق و مغرب را مالک شد.
ذوالقرنین غیر از اسکندر رومی است و حق این است که پیامبر نبوده ولیکن بندهی شایستهای بود که از جانب خدا مؤیّد بود.
خداوند در قرآن سورهی کهف (90-89) فرمود: بهدرستی ما تمکین دادیم برای ذوالقرنین در زمین و عطا کردیم به او از هر چیزی سببی. پس پیروی کرد سببی را تا رسید به محل غروب آفتاب …گفتیم: ای ذوالقرنین آیا عذاب خواهی کرد به کشتن کسی را که از کفر برنگردد یا اخذ خواهی کرد در میان ایشان نیکی را؟
گفت: «اما کسی که ستم کند و شرک آورد او را عذاب خواهم کرد… اما کسی که ایمان بیاورد و عمل شایسته بکند او را جزای نیکو هست.»
(قصصالانبیاء راوندی، ص 122-تفسیر عیاشی، ج 2، ص 350)
2- چرا ذوالقرنین گفتند؟
ده قول است در اینکه چرا عیاش را ذوالقرنین گفتند:
1. یکمرتبه ضربتی بر قرن راست یعنی طرف راست سر او زدند و مُرد و خداوند او را زنده کرد. پس ضربتی دیگر بر طرف چپ سر او زدند و مُرد، خداوند او را دوباره زنده کرد.
2. دو قرن زندگی کرد و زمان او دو قرن از مردم منقرض شدند.
3. در سرش دو بلندی شبیه به شاخ بود.
4. در تاجش دو شاخ بود.
5. استخوان دو طرف سرش قوی بود و آنها را قرن میگویند.
6. دو قرن دنیا، یعنی دو طرف عالم را سیر کرد و مالک شد.
7. دو گیسو در دو جانب سرش بود.
8. نور و ظلمت را خدا مسخّر او کرده بود.
9. در خواب دید که آسمان رفت و به دو قرن یعنی دو طرف آن آفتاب چسبیده.
10. قرن به معنی قوّت است یعنی قوی و شجاع بود و اقتدار عظیم به هم رسانید.
(مجمعالبیان، ج 3، ص 490 -تفسیر فخر رازی، ج 21، ص 163 –سورهی کهف آیات 98-91)
3- یأجوج و مأجوج
ذوالقرنین در سفر خود به میان دو کس رسید که نزد آنان رفت و هیچ کلامی را نمیفهمیدند و آدمهای زیرک نبودند.
گفتهاند: آن منطقه کوه ارمنیه و آذربایجان بوده یا دو کوه در آخر شمال که منتهای ترکستان بوده است.
گفتند: «ای ذوالقرنین بهدرستی که یأجوج و مأجوج فساد کنندگاناند در زمین ما به کشتن و خراب کردن تلف نمودن زراعتها. آیا برای تو مزدی قرار بدهیم که قرار دهی میان ما و ایشان سدّی که نتوانند بهطرف ما آیند؟»
ذوالقرنین فرمود: «آنچه پروردگار مرا در آن متمکّن گردانیده است از مال و پادشاهی بهتر است از آن خرجی که شما به من میدهید و مرا به آن احتیاجی نیست. پس اعانت کنید مرا به قوّتی تا بگردانم میان شما و میان ایشان سدی بزرگ.»
پس برای من پارههای آهن بیاورید. آنگاه بر روی یکدیگر چید آهنها را در میان دو کوه تا برابر کوهها شد. آنگاه فرمود: در کورهها بدمید تا آنجا گرم و آتشین شود. پس مس گداخته بر آهنها بریزید. از آنوقت دیگر یأجوج و مأجوج نمیتوانستند بر آن سد بالا روند و رخنه بهطرف اینان بکنند.
(مجمعالبیان، ج 3، ص 495 -تفسیر فخر رازی، ج 21، ص 171 –سورهی کهف، آیات 98-91)
4- سنّت او در امیرالمؤمنین و قائم علیهالسلام
پیامبر فرمود: ذوالقرنین بندهی صالحی بود که خدا او را حجت گردانیده بود بر بندگانش. پس قومش را به دین حق خواند و امر کرد ایشان را به پرهیزکاری از معاصی.
پس ضربتی بر جانب راست سرش زدند و غایب شد از ایشان مدتی تا آنکه گفتند مُرد یا هلاک شد یا به کدام بیابان رفت.
پس ظاهر شد و بهسوی قومش برگشت و باز ضربت زدند بر جانب چپ سر او. بهدرستی که در میان شما کسی هست که بر سنت او خواهد بود (ضربتی از عمرو بن عبد و ضربتی از ابن مجلم مرادی بر سر امیرالمؤمنین زده شد.)
بهدرستی که حقتعالی تمکین داد او را در زمین و از هر چیز سببی به او عطا فرمود و او به مغرب و مشرق عالم رسید و بهزودی خدا سنت او را در قائم از فرزندان من جاری خواهد کرد تا آنکه نماند هیچ صحرا و دشت و کوهی که ذوالقرنین طی کرده باشد مگر او طی کند و خدا گنجها و معدنهای زمین را برای او ظاهر گرداند و یاری دهد او را به آنکه ترس او را در دلهای مردم اندازد و زمین را پر از عدل و راستی کند بعدازآنکه پر از ظلم و جور شده است.
(کمالالدین، ص 394)
5- ابر نرم، پادشاهی جمع زمین
امام صادق علیهالسلام فرمود: ذوالقرنین را مخیّر کردند اختیار ابر نرم یا ابر صعب؛ پس موکّل ابر نرم را اختیار کرد و ابر صعب برای حضرت صاحبالامر ذخیره کرده است.
از امام معصوم دربارهی ابر صعب سؤال کردند، فرمود: ابری است که در آن رعد و صاعقه و برق بوده باشد که حضرت قائم بر اینها مالک و تسلط دارد. (بصائر الدرجات، ص 409)
دو کس که در زمین مصافحه کردند: ذوالقرنین و ابراهیم خلیل بودند. (امالی طوسی، ص 215)
روایت است که دو پادشاه مؤمن جمیع زمین را متصرّف شدند: سلیمان و ذوالقرنین.
(خصال، ص 255 -حیوه القلوب، ج 1، صص 472-439)